شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

پيدايش نژادبرتر و آنتی‌سميتيزم در اروپا قسمت دوم

محققان اروپايی دو گروه عمده‌ی زبانی را كه بيشتر تمدن‌ها را در بر می‌گرفت طبقه بندی كردند: يك گروه زبانی كه گسترده‌تر بود زبان سانسكريت و مشتقات آن در هند را شامل می‌شد كه بعدها فارسی لاتين يونانی و بيشتر زبان‌های اروپايی از جمله اسلاوی آلمانی ايتاليايی و سلتيك از آن جدا شدند زبان شناسان آلمانی اين گروه از زبان‌ها را گروه ايندو – جرمنيك ناميدند كه غربی‌ترين سر حد آن آلمان و شرقی‌ترين آن هند بود اما زبان شناسان فرانسوی واژه‌ی هند و اروپايی را ترجيح می‌دادند كه نشان از شركت سلتيك‌ها (فرانسه زبان‌ها) و ايتاليايی‌ها در تمدن غرب داشت به زبانهای هندی و فارسی هندوآريايی اطلاق شد كه از قضا واژه‌ی آريايی به معنای نجيب و شريف بود در ميان زبان شناسانی كه اين تئوری را تبليغ می‌كردند، افراد گمنامی چون لودويك شلويتزر وجود داشتند اما ارنست رنان، زبان شناس مشهور فرانسوی در سال ١٨٨٥خطرهای اين تئوری‌ها را در سر در گم كردن زبان شناسان نشان داد: حالا می‌بينيم كه آيكورن ايده‌ی بد يمنی رواج داد كه به خانواده‌ی زبان‌های سيرو عرب نام سامی اطلاق كرد اين نام كه به خاطر رواجش ما را مجبور به استفاده می‌كند علت بسياری از سر درگمی‌هاست تكرار می‌كنم كه واژه‌ی سامی مطلقا قرار دادی است و به مردمی اطلاق می‌شود كه به زبان‌های عبری سوريايی عربی و برخی گويش‌های همسايه‌های آنها سخن می‌گويند ولی به هيچ معنايی نمی‌توان افرادی را كه در فصل دهم سفر پيدايش به عنوان فرزندان شم آمده اند سامی دانست و دست كم نيمی از آنان را می‌توان در نژاد آريايی گنجاند" زبان شناس ديگر آلمانی نودلكه در قرن نوزدهم اطلاق واژه‌ی سامی به يهوديان را نادرست می‌دانست زيرا آنان از بسياری نظرها اروپايی شده بودند.

به دنبال شكست آلمان در جنگ جهانی اول تحميل غرامت‌های جنگی سنگين و حس حقارت به مردم آلمان و بحران اقتصادی ريشه دار دهه‌ی بيست و سه قرن بيستم در آلمان حزب نازی به قدرت رسيد تئوری آدولف هيتلر در مورد علل فلاكت آلمانی‌ها بر حول محور توطئه‌ی يهوديان دور می‌زد و از اين رو آدولف هيتلر تصفيه‌ی نژادی را گام اول در حل بحران آلمان می‌دانست او دركتاب نبرد من نوشت: "يهوديان مسئول همه چيز هستن يهوديان باعث بدبختی ما هستند" ژان پل سارتر در اثر خود به نام "تامل‌هايی در مسئله‌ی يهود" اين تعريف را از آنتی سميتيزم ارائه می‌دهد: " اگر كسی تمامی يا بخشی از بدبختی‌های كشور يا شخص خود را به حضور يهوديان در جامعه نسبت دهد و اگر برای رفع آنها خواهان محروم كردن يهوديان از برخی حقوق خود راندن آنها از فعاليت‌های اقتصادی اجتماعی و اخراج آنها از كشور يا نابودی دستجمعی شان باشد می‌گوييم كه اين فرد دارای ديدگاه‌های يهودی ستيزی است" قرن‌ها پيش از آدولف هيتلر كليسا برای غلبه بر فقر طاعون و شورش‌های خونين جنگ‌های صليبی را به راه انداخت و دهقان‌های قحطی زده و اوباش را برای پس گرفتن سرزمين مقدس از چنگ مسلمانان بسيج كرد كشيش‌های صليبی اين شعار را رواج دادند كه: چرا ما به آن سر دنيا می‌رويم كه تا با اقوام ديگر بجنگيم اما با كسانی كه بيشترين دشمنی را با مسيح داشتند در كشورهای خودمان كاری نداشته باشيم.؟ پيامد اين تبليغات كشتار و غارت يهوديان در طول كرانه‌های راين توسط لشكريان صليبی بود هيتلر همان استدلال را دوباره به ميان آورد و آنتی سميتيزم را از صورت طرز فكري كه در برخی محافل روشنفكری تبليغ می‌شد به دستورالعمل سياسی كشور آلمان تبديل كرد حزب نازی به محض به قدرت رسيدن شروع به محدود ساختن حقوق شهروندی يهوديان كرد حتی فيزيك و رياضيات آينشتاين به عنوان فيزيك يهودی محكوم شد دركتاب سوزان برلين، آثار فيلسوفان و دانشمندان يهودی اروپا به آتش كشيده شد و در شبی كه به شب شيشه ها معروف است، نيايشگاه‌های يهوديان به آتش كشيده و طومارهای تورات سوزانده شد.

يهودی ستيزانی كه در صدد عملی كردن پيشداوری‌های ذهنی خود بر می‌آيند اغلب در بررسی‌های روانكاوی از خود عقده‌ی اديپ نشان داده‌اند آنها كه يهوديان را پدر مسحييان می‌دانند نسبت به اين نماد پدری حالت تهاجمی دارند سول فريدلاندر افسانه‌ی آزار دادن كودكان توسط يهوديان را بازتاب اين وحشت بيمارگونه از پدر ظالم می‌داند تئودور آدرونو و مكس هوركهايمر در مقاله‌ی مشهور خود به نام "عناصر آنتی سميتيزم" كه فصل آخر اثر آنها به نام "ديالكتيك روشنگری" ست ارتباط يهودی ستيزی با پارانويای اختگی را مطرح می‌كند زيرا يهوديان ختنه كردن را سنت ابراهيم و ضروری می‌دانند ژان پل سارتر نيز هر فرد يهودی ستيز را در وجود خود يك قاتل می‌داند كه هر چند گرايش فرد به قتل را پنهان می‌كند ولی تحقير و آزار و محروم كردن يهوديان برای او نمادی از قتل به شمار می‌رود سارتر می‌نويسد: " آنتی سميت كسی است كه می‌خواهد بی‌رحم باشد گردبادی خشمگين توفانی ويرانگرهمه چيز باشد جز يك انسان."

خوب اين آخر مقاله من بود حالا من از شما سوال ميكنم اينكه به نظر شما نژاد پرستي و نژاد برتر پديده اي است كه از بدو ورود انسان ها به زمين بوده يا هنوزم باور ميكنيد كه درست از زمان حيات نازي ها در آلمان به وجود آمده؟

آيا چنين فكر ميكنيد كه يهود ستيزي ريشه در قرنهاي گذشته نبوده و در حيات نازي ها به وجود آمده؟

آيا ميدانيد كه يهوديان باعث بدبختي روم(ايتاليا) شدن به خاطر دستور كشتن عيسي مسيح؟

آيا ميدانيد كه در حمله اعراب به ايران در زمان بعد از اسكندر مقدوني دانيال نبي رهبر يهوديان باعث ترغيب اعراب شد؟

یکشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۵

گلايه


به دستم زنجیر ، به پایم زنجیر ، به گردنم زنجیر

گرداگردِ قبیله ی بیمارم ، هــزار زنجیر

درد، میدان دار هر میدان و شفــــا در زنجیر

رهبرم !مگر می شود ایـــن هــمه غـــم ، ایـــــن هــــمه زنجیـــــر


پنجشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۵

پيدايش نژادبرتر و آنتی‌سميتيزم در اروپا قسمت اول

در دوران باستان رسم بر آن بود كه اقوام و ملل غالب برای توجيه سخت گيری استثمار غارت و كشتار اقوام مغلوب دلايلی شبه عقلانی می‌تراشيدند مصريان باستان كه توتم‌های جانوری را پرستش می‌كردند يهوديان را به دليل آنكه اقوامی چوپان بودند نجس و پست می‌شمردند يونانيان در زمان حمله‌ی اسكندر به امپراتوری ايران ايرانيان را مردمی بي تمدن و وحشی می‌شمردند فاتحان عرب(تازيان) نيز ايرانيان را تنها به دليل آنكه به زبان عربی سخن نمی‌گفتند عجم يا گنگ و لال می‌ناميدند اين ساز و كار از ديد ابن خلدون كه او را قرن‌ها بيش از آگوست كنت بينان گذار جامعه شناسی علمی می‌دانند، پنهان نمانده بود. او در كتاب "مقدمه" رفتار خشونت آميز و تحقير اقوام و ملل زير دست را قانونمند می‌داند و رفتار ملل غالب با يهوديان را مثال می‌زند. اين تحليل ابن خلدون كليد يافتن ريشه‌های ايدئولوژی نژادی در دنيای مدرن است.

ولتر از سردمداران روشنگری و اصحاب دائره المعارف فرانسه در رساله‌ای درباره متافيزيك تبعيض نژادی را اين گونه توجيه می‌كند: سفيد پوستان بر سياه پوستان برتری دارند و به همان نسبت سياه پوستان برتر از ميمون‌ها و ميمون‌ها برتر از حلزون‌ها هستند" از آنجا كه ولتر را يكی از طلايه داران آزادی فردی و حقوق انسانی می‌شناسيم اين پرسش به ميان ميايد كه چه انگيزه‌ای پشت اين نظريه سازی وجود دارد برنارد لوييس تاريخ شناس معاصر علت اين برخورد ولتر با سياه پوستان را سودهای سرشار او از تجارت برده از افريقا به فرانسه ميداند ولتر از سهامداران عمده‌ی كشتی‌های تجارت برده در بندر نانت فرانسه بود و برخی او را يكی از بيست ثروتمند اول امپراتوری فرانسه می‌دانستند برنارد لوئيس متذكر می‌شود كه نظريه‌های نژادی در ابتدا برای توجيه معاملات ناروا و ضد انسانی برده وضع شدند و بعدها توجيه‌های شبه‌های علمی به آنها افزوده شد افراد معمولی كه از اين راه سود می‌بردند چندان لزومی به توجيه فكری اعمال خود نمی‌ديدند اما جوامع اروپا و امريكا كه شعارهای آزادی و برابری را در دستور روز خود قرار داده بودند به دليل قيد و بندهای فكری يا مذهبی خود نياز به توجيه معاملات برده داشتند از سوی ديگر در ميان برخی از متفكران دوران روشنگری گرايش بدبينی و نفرت از يهوديان نيز وجود داشت كه ولتر يكی از آنها بود اگر در قرون وسطی يهوديان را به دليل دشمنی با مسيح مورد پيگرد قرار می‌دادند برخی متفكران روشنگری با انگيزه‌ی گسستن از سخت گيری و قيد و بند كليسا به يهوديان حمله می‌كردند، زيرا آنها را منشا‌ی مسيحيت ميدانستند از آنجا كه در آن دوران هنوز در اروپا بد گفتن و ناسزا به انجيل و مسيحيت امری پذيرفتنی نبود بسياری از مخالفان سلطه‌ی كليسا آسانتر می‌ديدند كه به تفكر قديمی تر يعنی يهوديت حمله كنند و با تمسخر انديشه‌های يهودی بر تورات زير بنای الهيات مسيحی را نشانه بروند اين بهترين حالت در ميان آنتی سميت‌های دوران روشنگری بود اما در موارد بسياری اختلاف‌های مالی با يهوديان، شكست عشقی و موارد كاملا شخصی اين تنفر را پديد آورده بود.

به تدريج برخی از انسان شناسان شروع به تقسيم بندی انسانها بر اساس رنگ پوست اندازه‌های بدن و طرح صورت و جمجمه كردند تئوری پردازان نژادی اين فكر را دامن زدند كه سياهان نه تنها متمدن نيستند بلكه ناتوان از جذب تمدن و مستعد بردگی به شمار می‌روند بسط اين نظريه به يهوديان در اوايل قرن نوزدهم توسط آلمانی‌ها و در واكنش به حمله‌ی ناپلئون به آلمان روی داد ناپلئون برای اولين بار در اروپا حقوق شهروندی يهوديان را تصريح كرده بود و از اين رو از حمايت آنها برخوردار بود در سال ١٨٧٩ اولين سازمان سياسی بر اساس دشمنی با يهوديان در آلمان توسط روزنامه نگار آنارشيست و گمنامی به نام ويلهلم مار بنيان گذاشته شد او واژه‌ی آنتی سميتيزم يا يهودی ستيزی را وارد فرهنگ سياسی مدرن كرد مار به خدا اعتقادی نداشت و جبهه‌ی آنتی سميت‌ها را بر اساس دشمنی غير مذهبی با يهوديان كه آنها را دشمن اصلی و نژاد بيگانه می‌دانست بنيان گذاشت با وجود اين برداشت او از يهوديان تفاوتی اساسی با موهومات قرون وسطی نداشت در قرون وسطی نيز يهوديان را عناصر شيطانی می‌دانستند كه دشمن به شمار مي روند و در همه جا دولتی در درون دولت درست می‌كنند توطئه می‌كنند و برای پيشرفت جمعی خود منافع ديگران را به خطر می‌اندازند اين دشمنی جنبه‌ی مذهبی داشت وجرم يهوديان هرگز داشتن نژادی بيگانه نبود برای اولين بار حاكمان اسپانيا در قرن پانزدهم كه يهوديان ومسلمانان را به زور مسيحی می‌كردند ولی به تغيير واقعی ايمان آن‌ها مشكوك بودند معيارهای نژادی را برای شناسايی آنها به كار بستند. برنارد لوييس يكی ديگر از ريشه‌های نژادپرستی را در سنت‌های تفتيش عقايد در شناسايی يهوديان ومسلمانان بدكيش می‌داند به اين ترتيب نژادپرستی مدرن آلمانی همان عناصر پاكی خون و نژاد تفتيش عقايد را سرمشق خود قرار داد اما نكته‌ی قابل توجه اين است كه نژادپرستان آلمانی در قرن نوزدهم به كليسای كاتوليك تهمت سامی گرايی می‌زدند.

در قرن نوزدهم متفكران آلمانی پيشرويی نيز بودند كه اين نظريه‌ها را خطرناك می‌دانستند الكساندر فون هومبلوت می‌گفت: برای حفظ وحدت نوع بشر بايد از هرگونه اطلاق برتری يا فرودستی به نژاد‌ها خود داری كرد بايد كل بشريت را در نظر داشت و هيچ تمايزی ميان مذاهب مليت‌ها و نژاد‌ها قائل نشد تا همگی مانند خانواده‌ای بزرگ و نيز تنی واحد به سوی هدف مشتركی كه همان گسترش آزاد انديشانه نيروی اخلاقی است پيش برويم" اين گرايش‌های پيشرو در فضای فكری روشنگری كه فضايی تك صدايی بود و بر اساس آن تمدن تنها به اروپاييان تعلق داشت برآيند نيرومندی پيدا نكرد به رسميت شناختن حقوق مساوی برای نژادهای ديگر به معنای ورشكستگی اقتصادی و سياسی بود از اين رو دانش‌های نوپايی چون زبان شناسی و انسان شناسی برای توجيه برده داری مدرن مورد سو‌ی استفاده قرار گرفتند از سوی ديگر يهودی ستيزی كه بيش از هزار و هفتصد سال از سوی كليسا تبليغ شده بود به بخشی از گفتمان مدرن نژاد پرستی تبديل شد خطای بزرگی كه رايج و به تئوری‌های مربوط به فرودست بودن نژاد سامی منجر شد، ابتدا در ميان زبان شناسان شكل گرفت به ويژه آن كه آنان از كتاب مقدس به عنوان مرجعی برای يافتن ريشه‌ی اقوام و زبان‌ها سود می‌جستند واژه‌ی سامی از نام شم گرفته شده كه فرزند بزرگتر نوح است و در ترجمه‌های يونانی و لاتين از كتاب مقدس به سم تبديل شده زيرا در زبان لاتين و يونانی امكان تلفظ اين واژه مانند عبری آن وجود ندارد در داستان نوح آمده است كه همه‌ی اهالی زمين غرق شدند بجز نوح و خانواده اش و كل جامعه ‌ی بشری فرزندان سه پسر نوح به نامهای شم،‌هام و يافت هستند كه نام اخلاف آنها در فصل دهم كتاب آفرينش ثبت شده است برنارد لوييس در كتاب ' سامی‌ها و ضد سامی‌ها' چنين می‌نويسد: بعدها اين ايده مورد توجه گسترده‌ی مسيحيان و در مقياسی كوچكتر مسلمانان و يهوديان قرار گرفت و سه پسر نوح را نماينده‌ی اجداد سه گروه زبانی و نژادی دانستند:‌هام جد مردمان سياه چهره‌ی افريقا شم پدر اعراب و عبرانيان و يافت جد مادها فارس‌ها و يونانيان اين نظريه به كلی نامعتبر بود و هيچ سند تاريخی، زبان شناسی و باستان شناسی و يا قوم شناسی در تاييد آن وجود نداشت ولی همچنان محققان از قرن نوزدهم به اين طرف به آن استناد می‌كنند اين تئوری در مقياسی وسيع تر از طرف منابع سياسی و غير علمی رواج يافته است." نكته‌ای كه در داستان نوح، تئوری‌های نژادی را به خود جذب می‌كرد، آن بود كه‌هام در اثر نفرين، محكوم به داشتن چهره‌ای سياه همچون شب شد.

ادامه دارد.

جمعه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۸۵

افتتاح مجدد وبلاگ جنبش نازي هاي ايران

هايل هيتلر
درود سروران
بعد از مسدود شدن وبلاگ جنبش نازي هاي ايران در بلاگفا بدون هيچ اخطار قبلي
نويسنده پس از بررسي فراوان به اين نتيجه رسيد كه بلاگفا تنها به دستور يهوديان اين كار را كرده من از همين جا اين عمل رو محكوم ميكنم و خواستار فشار و تحريم بر بلاگفا هستم
به كوري چشم دشمنان نازي پيروزه
در مورد ارشيو هاي قبلي هم درصد هستم وبلاگ رو از اينجا يكساله كنم
مطالب قبلي به زودي در دسترس خواهد بود

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۵

مژده اول و سياست من

درود بر شما سروران گرامي
مثل اينكه دوباره برنامه ها به هم ريخت و من نتوانستم ادامه مقاله رو بنويسم كه با عنوان يهود ستيزي بود كه ادامه اش در مورد پيدايش نژاد برتر بود
دنبال مطالبي در كتاب ها بودم كه متاسفانه صحت نداشتن كه ضد خواسته من چه موافق خواسته من اما بزودي مطلب رو خواهم گذاشت من سعي ميكنم مطلب ها رو خلاصه بنويسم و در قسمت هاي مختلف تا ببينيم چي پيش مياد.
اما اصل موضوع: اون دست از دوستاني كه با من در ارتباط هستن حتما ميدانن چند روزي هستن كه من مژده اي رو دارم بهشون ميدم و منتظر شنيدن اون خبر يا مژده هستن خوب همه اتفاقات باهم افتاده اما من همه رو نخواهم گفت به تدريج همشون دستتون مياد يكي از افتخارات افتتاح سايت رسمي است كه با تلاش فراوان توانستيم كاري رو ميبايست انجام دهيم داديم و خوشبختانه سربلند تر از گذشته هستيم به كوري چشم دشمنان نازي پيروزه. البته افتتاح سايت برميگرده به روز تولد پيشوا آودلف هيتلر كه در آن رو ما مشغول به كارهاي ابتدايي شديم. ميدانين كه كار سايت خيلي بسيار سخته و الكي نيست. خاطر نشان شوم كه وبلاگ هم همزمان با اون آپديت خواهد شد كه اگر روزي اتفاق ناگواري افتاد مشكلي پيش نياد.
سايت رسمي كه بخش هاي زيادي خواهد داشت شامل تالار گفتمان است سخنراني هاي پيشوا آدولف هيتلر و سخنراني هاي خود بنده(سعي خواهم كه كه ديگر ننويسم بيشتر بگويم) بخش عكس ها بخش زندگي نامه ها بخش كتاب ها كه به معرفي كتاب هاي سياسي و فرهنگي ميپردازد.بخش اعلاميه ها
بخش خبر همه اينا تا حدودي ساخته شده و با ياري شماها قوي خواهد شد اين سايت رسمي نئو نازي يا نازي هاي ايراني در سراسر جهان خواهد بود.
متاسفانه از ارتباط با دفتر نازيسم خبري نيست بخش اينگليسي هم عملا از كار افتاده وايشان بسيار گرفتار هستن و من مزاحم ايشان نخواهم شد و همانطور كه شاهد هستين دفتر نازيسم به سفر دو هفته اي خود رفتن خوش باشن و سلامت.ما رسما از كسي كه ميتواند بخش اينگليسي رو بر عهده بگيرد دعوت به همكاري ميكنيم من خودم ميتوانستم منتها گرفتاريم خيلي زياده البته براي زبان هاي آلماني(اطريشي) ايتاليايي فرانسوي هيچ مشكلي نداريم در آينده هم روسي و نروژي و از جمله زبان تركي حالا مشكل سر زبان اينگليسي است حتما فكر خواهين كرد كه اينا كه اينارو بلدن پس صد در صد بايد اينگليسي رو هم بلد باشن اما عده اي از دوستان در جريان اين مسئله هستن و ميدانن چه خبره. در هر حال خلاصه اي از برنامه هاي سايت رسمي جنبش نازي هاي ايران بود.
اما سياست من؟
دوستان عزيز من اگر از آدولف هيتلر و نازي مينويسم يه وقت فكر نكنيد من آلماني هستم و وطن فروش ايراني هستم.خير اينطور نيست و اشتباه ميكنيد. من از پيشوا و مكتب نازيسم دارم استفاده ميكنم براي ايران.
سياست من پايه گذاري نازيسم در ايران است.سياست من مبارزه با فساد اخلاقي است. مبارزه با تهاجم غربي است. مبارزه با تهاجم نژاد انيراني در ايران.سياست من مبارزه با صيهونيستم(يهود و يهوديت) است. مبارزه با مواد مخدر است.مبارزه با ضد فمينيسم ها است.و....
من ايراني هستم و افتخار ميكنم بهش اگر گله ميكنيد كه چرا از ايران نمينويسي علتش اينه كه تاريخ ايران هميشه و همواره دزديده شده واقعيت ديده نميشه پس من مجبورم سكوت كنم يا حداقل گوش كنم به اطرافيان ببينم چي ميگن. من فارسي مينويسم اما عده اي ميگن اين فارسي عربيه من زبان پهلوي يا فارسي قديم رو ميتوانستم بنويسم اما چون آشنايي نداشتم باهاش كنار گذاشتمش و همچنين نبود منابع در اينترنت و جاهاي ديگر.
من ايراني هستم حق دارم از مكتبي كه واقعا ارزششو داره در خدمت ايران باشه پس تا ميتوانم اقدام خواهم كرد اگر هويت واقعي تاريخ ايران رو به من نشون بدين خيلي خوشحال ميشم و از ايران مينويسم اما چون تناقض زياد داره نمينويسم تاريخ آلمان ثابته و دست نخورده بنابراين با خيال راحت مينويسم و بحث هاي پيرامون آن. اميدوارم اصل مطلب رو درك كرده باشين و متوجه منظور من شده باشين در آخر افتتاح سايت رسمي رو به شما تبريك ميگويم سايت مطلق به همه نازي ها است همه توده ها همه روشنفكران همه ايراني ها هر چي باشه جز كمونيست بي خدايان يهود
تا مطلب بعدي كه حتما مينويسمش در مورد نژاد برتر شما را به خداي هميشه عاشق ايران ميسپارم.

سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۵

يهود ستيزي از كجا شكل گرفت؟

با آن كه يهودی‌ستيزی امروز عمده‌ترين پايگاه را در كشورهای عربی و برخی ديگر از كشورهای مسلمان دارد ولی اين پديده درمجموع پديده‌ای غربی است كه يا صادر شده مانند مورد آنتی سميتيزم در دربار صفويه كه اولين بار توسط لردهای انگليسی به ايران صادر شد و يا عنصری وارداتی‌ست مانند آن چه از منابع يهودی‌ستيز قرن نوزدهم روسيه و اروپا و نيز ايدئولوژی نازيسم توسط ارتجاع داخلی وارد كشورهای مسلمان شد علاقه‌ی احزاب بعث به هيتلر و شيوه‌ی كشورداری او امری آشكار و بيان شده است.

تمدن اسلامی در قرون شكوفايی خود يعنی از قرن هشتم تا پانزدهم ميلادی بر خلاف اروپای قرون وسطی زمينه‌ی مساعدی برای سركوب و تبعيض عليه اقليت دينی به شمار نمی‌رفت و جوامع اقليت به ويژه يهوديان پناهگاه امن خود را در گريز از تفتيش عقايد كليسا و نيروهای صليبی در حوزه‌ی اين تمدن می‌يافتند در سرزمين‌های اسلامی همچون ايران مصر بابل (تركيه امروزعثماني سابق) و نيز در مناطق زير فرمانروايی مسلمانان چون اسپانيا جوامع يهودی مرفهی شكل گرفته بودند كه از ميان آنها دانشمندان و سياستمداران مشهوری بيرون آمدند از جمله وزراء يهودی ايران در اين دوره خواجه رشيدالدين فضل‌الله همدانی و سعدالدوله را می‌توان نام برد وزيران حكام مسلمان اسپانيا در گرنادا و قرطبه و نيز مشاوران دربار خلفای فاطمی يهودی بودند ابن مايمون، فيلسوف خردگرای يهودی در قرن دوازدهم، پزشك دربار صلاح‌الدين ايوبی در مصر بود و با دانشمند مسلمان هم دوره‌ی خود ابن رشد، مراوده‌های علمی و فكری نزديكی داشت نويسندگان دائرةالمعارف اخوان‌الصفا در قرن يازدهم ميلادی كه پيشتازان روشنگری آن هم قرن‌ها پيش از اصحاف دائرةالمعارف فرانسه به شمار می‌روند به تصريح خود از منابع علمی و فلسفی يهوديان و ديگر اديان در نوشتن اثر خود سود جستند عارفان مسلمان درهای خانقاه‌های خود را به روی پيروان همه‌ی اديان می‌گشودند و در عرفان قبالايی يهود و عرفان مسيحی مطالعات گسترده‌ای داشتند جوامع يهودی در تمدن اسلامی جوامعی حمايت شده به شمار می‌رفتند و هر چند از آنها به عنوان اهل ذمّه و موظف به پرداخت جزيه و نيز شهروند درجه دو ياد می‌شد ولی در مقايسه با رفتار اروپای مسيحی از قرن سوم ميلادی و به رسميت شناختنِ مسيحيت توسط كنستاتين امپراتور روم به بعد رفتاری انسانی و مدارا گر داشتند.

برتراندراسل در كتاب تاريخ فلسفه‌ی غرب در باره‌ی يهوديان اروپا در قرون وسطی می‌نويسد:(آنان چندان عذاب و آزار می‌ديدند كه نمی‌توانستند جز پرداختن پول برای ساختمان كليساهای جامع در تمدن سهمی داشته باشند در اين دوره فقط در ميان مسلمانان بود كه با يهوديان به مهربانی رفتار می‌شد و قوم يهود می‌توانست فلسفه وانديشه‌های روشنگری را دنبال كند در قرون وسطی مسلمانان از مسيحيان متمدن‌تر و انسان‌تر بودند)تاريخچه‌ی ورود آنتی سمتيزم به قلمرو تمدن اسلامی به دوران افول اين تمدن و عقب افتادن آن در عرصه‌های اقتصادی تجاری علمی و اجتماعی از تمدن غرب باز می‌گردد برنارد لوييس متخصص تاريخ و تمدن اسلامی می‌نويسد:(در تاريخ اسلام هيچ چيز مانند آزار و تفتيش عقايد اسپانيا پوگروم‌های (كشتار يهوديان) روسيه وجود ندارد) در تاريخ ايران تا حمله‌ی مغول هيچ موردی از كشتار يهوديان ثبت نشده است پس از آن نيز تا دوران صفويه موهومات يهودی‌ستيزانه در جامعه‌ی ايرانی عمق و ريشه‌ای نداشت.

دشمنی و رقابت انگلستان در قرون شانزده و هفده ميلادی با امپراتوری عثمانی(نركيه امروزي) آنها را به نفوذ در دربار شاه عباس صفوی كشاند شاه عباس برای جلب رضايت سفيران انگلستان يهوديانِ اصفهان را كشت هر چند او اين كار را به نام دين می‌كرد ولی شرح شراب‌خواری‌ها و تأسيس دهكده‌ی پرورش خوك برای خوراك سفيران انگليسی اين شبهه را از ميان می‌برد حتی نوع تهمت‌هايی كه به يهوديان زده شد وارداتی و متعلق به دوران صليبيون اروپا بود از جمله ريختن خون در فطير و مسموم كردن چاه‌ها با اين وجود متفكران و روشن‌انديشان ايرانی برای زدودن اين لكه‌ی ننگ تلاش بسيار كردند از جمله اعتراض ملا محسن فيض كاشانی در زمينه‌ی ستم به يهوديان يكی از صفحه‌های تأثيرگذار تاريخ اين همدردی روشنفكرانه را كه نشان از آگاهی نسبت به ريشه‌های يهودی‌ستيزی در ميان نخبگان ايرانی دارد می‌توان در اقرارهای ميرزا رضای كرمانی يافت او می‌گويد كه: يك بار در باغی فرصت بهتری برای ترور ناصرالدين شاه داشتم ولی چون در گوشه‌ی آن باغ عده‌ای يهودی حضور داشتند، منصرف شدم زيرا اگر شاه را می‌كشتم خون را به گردن يهوديان می‌انداختند و فاجعه به بار می‌آمد.

از دوران صفويه به بعد جزيه‌ها بر يهوديان سنگين‌تر شد يهوديان از پوشيدن لباس نو و خريد ميوه‌ی تازه محروم شدند خانه‌های آنها می‌بايست در سطحی پايين‌تر از خانه‌های معمولی ساخته شود آنها حق زندگی در خانه‌ی نو ساز را از دست دادند مردان فقط حق پوشيدن لباس متقال آبی و زنها چادر دو رنگ زنگوله دار را داشتند وصله‌ی زرد كه تحفه‌ی ديگری از اروپا بود و نيز رسم آزار و تحقير يهوديان در كوچه و بازار از سوی محافل شبه دينی تبليغ شد آنان اجازه‌ی بيرون بردن زباله از محله‌های بسته‌ی خود يا گتوها را نداشتند.

با آغاز جنبش مشروطيت اميدهايی به دل يهوديان راه يافت و از گتوی تهران مجاهدانی به مشروطه خواهان پيوستند پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان يهوديان به محلات فلاكت زده‌ی خود سر و سامانی دادند و آيت‌الله بهبهانی نماينده‌ی منافع آنان در مجلس شورای ملی شد پس از شكست و سركوب جنبش مشروطه سياست‌های مدرنيزاسيون و سركوب اشرار كشور توسط رضا شاه جوامع يهودی را آسايش و رفاه بيشتری بخشيد با اين حال در سال‌های آخر سلطنت رضاشاه گرايش او به آدولف هيتلر و اتحاد با آلمان نازی كه همراه با قبضه شدن مراكز كليدی قدرت توسط مستشاران آلمانی بود اين امنيت را به خطر انداخت صادق هدايت در هجو گرايش بازاريان تهران به هيتلر و حمايت آنها از پيوستن به آلمان نازی در رمان مشهور خود "حاجی آقا" نوشت كه در بازار شايع شده: اگر پای هيتلر به ايران برسد، هر صبح با هليكوپتر‌های آلمانی، بسته‌های سيرابی و شيردان مجانی هديه‌ی هيتلر به زمين ريخته می‌شود كه روی آن نوشته شده: چو ايران نباشد، تن من مباد سرانجام به دليل آن كه قوای آلمان از طريق تركيه و سپس آذربايجان ايران اسلحه و مهمات را برای ارتش گرفتار خود در روسيه و قفقاز می‌فرستادند، قوای متفقين، رضا شاه را بركنار كردند و اختيار امور را تا زمان محمد رضا شاه پهلوی به دست گرفتند.
در مطلب بعدي در مورد چگونگي پيدايش نژاد برتر مينويسم