شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

پنجشنبه، دی ۲۱، ۱۳۹۱

جاده صاف کن خمینی که بود؟بخش دوم و پایانی




بختیار و مسائل مالی:
شاپور بختیار بر خلاف تظاهری که می کرد به مانند پدرش ذاتاً ذزد و متجاوز گر بود و هر جا که دستش می رسید می چاپید و حتی برای رسیدن به قدرت و گرفتن دوست از مال دیگران باج و هدایا می داد. از جمله سهام کار خانه شکر اهواز را هنگامی که او معاون آقای عضد مدیر عامل بود .در غیاب مدیر عامل 200 هزار تومان سهم به پسر عمویش تیمور بختیار و 200 هزار تومان سهم را هم افتخاراً به ملکه ثریا بخشید.
شاپور بختیار در زمانی که رئیس کارخانه وطن اصفهان شد که متعلق به کازرونی بود با دسیسه و فراهم ساختن صحنه هائی کار خانه را به حاجی آباد منتقل کرد و اراضی کار خانه را در اصفهان با هم دستی اثنی عشر نامی فروخت و بنا بنوشته اسناد منتشره میلیون ها تومان سؤ استفاده کرد و به مناسبت همین پرونده از کار بر کنار شد. گفته می شود در این ماجرا عبدالرحمن برومند هم یک پای اصلی بوده است.
بموجب اسناد خانه سدان شاپور بختیار پس از سالها جاسوسی برای انگلیس ها از طرف محمد مصدق به معاونت وزارت کار منصوب شد. در این سمت بود که پرونده سرقت ماشین آلات و آهن های موجود در انبار شرکت نفت آبادان در هنگام ملی شدن نفت با شرکت شاپور بختیار و کسان دیگر از جمله ابولقاسم بختیار صورت گرفت. ابولقاسم بختیار همان کسی است که در پاریس به اتهام حمل مواد مخدر باز داشت و زندانی گردید. مأخذ: روز نامه فریاد خوزستان شماره 1296 سیزدهم آذر و 1502 چهارم دیماه 1332 . تقریباً در آبانماه سال 1356 تمام احزاب مانند نهضت آزادی- حزب زحمتکشان- جبهه ملی ها- حزب ایران- جبهه سوسیالیست ها- حزب مردم متحد شدند وفعالیت بر علیه شاه را شروع کردند.
حد رذالت و پستی و خیانت شاپور بختیار در جریان جنگ عراق و ایران بود که در کنار صدام حسین قرار گرفت. اعترافات بختیار حاکیست که قبل از حمله عراق به ایران طرف مشاوره صدام حسین قرار داشته است و صدام حسین درباره جنگ با ایران با شاپور بختیار مشورت کرده است. شاپور بختیار در طول جنگ با تمام قدرت و استفاده از طرفداران نادان و خائن تر از خودش برای عراق ایجاد استعداد های جنگی- اطلاعاتی- حقوقی و سیاسی کرد. حتی از میتران رئیس جمهور فرانسه خواست تا هواپیما های جدید را که صدام حسین سفارش آنها را داده بود را به صدام تحویل دهد تا صدام بتواند جزیره خارک را با خاک یکسان کند زیرا شاپور بختیار برای ایران و آبادی آن ارزشی قائل نبود. بختیار و نهضت مقاومت ملی اش بطور حتم یکی از عوامل مؤثر در جلوگیری از شکست عراق و تحمیل قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد و پایمال کردن خسارات جنگی ایران می باشد. شاپور بختیار نسبت به جنگ عراق و ایران حساسیت عجیب داشت و او سعی داشت که ایران را متجاوز جنگ معرفی کند. او از اینکه گفته و نوشته می شد جنگ تحمیلی بسیار ناراحت می گردید. صدام حسین پول های هنگفتی در تمام مدت 8 سال جنگ با ایران در اختیار شاپور بختیار گذاشت. هم چنین همه می دانند همکاری شاپور بختیار با کشور عراق که در حال جنگ با ایران است، و دستگاه فرستنده رادیوی در بغداد گذاشتن بمانند آن است که عراق پایگاه مبارزه سیاسی شاپور بختیار است بر علیه ایران که برنامه های تبلیغاتی صدام حسین را پخش کند. این عمل شاپور بختیار یک خیانت بارز و از نوع گناهانی است که در نزد همه ملل عالم و قوانین تمامی کشور ها خیانت به میهن نام دارد. آیا شاپور بختیار نمی دانست صدای رادیو بختیار وقتی از خاک عراق به گوش مردم ایران می رسید که موشکهای مرگبار عراق مغز مردم شهر های ایران را یک جا با لانه و کاشانه آنها را ویران می کرد ، دیگر آن صدا صدای ایران نبود صدای نفرت برانگیز و شومی بودکه فقط برای عوامفریبی نام ایران را بکار می برد. کدام ایرانی است که این خیانت های شاپور بختیار را بداند و بی تفاوت باشد. وظیفه شاپور بختیار همان حفظ منافع عراق در جنگ با ایران بود که در واقع دنباله همان کودتای پایگاه شاهرخی محسوب می شود.

حاشا کردن حقایق درباره شاپور بختیار:
مداحان و ثناگویان بختیار با حاشا کردن حقایق درباره شاپور بختیار تعریف های شرم آور و چندش آور کرده اند. اما اعترافات- اقرار ها- مصاحبه ها و حتی کتاب های نوشته شده توسط خود شاپور بختیار جائی برای چاپلوسان مزدور و بی انصاف باقی نمی گذارد.
امروز می گویم حمایت و تجلیل از شاپور بختیار به معنای تائید اقدامات خائنانه او چه به سلطنت ایران و طرفداران سلطنت و چه به کشور ایران بخصوص در جریان جنگ عراق و ایران است. وعده های پوچ و امید های واهی دادن عوامفریبی و خیانت است. طرفداران شاپور بختیار که ممکن است از روی نمک پروری محظوری برای بیان حقیقت داشته باشند. وجداناً قضاوت کنند مگر شاپور بختیار مدت ها وقت و انرژی میهن پرستان را با وعده های بی جا تلف نکرد ؟ 
مگر در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران پاریس و نیوزویک وعده نداد شش ماه دیگر در ایران خواهیم بود. مگر در هنگام مرگ ابلیس خمینی نگفت هیچ اقدامی نکنید تا او بگوید. ایرانیان مبارز چند سال در انتظار ماندند و آخر هم خبری از شاپور بختیار نشد.
مگر نشریه، پیام ایران شاپور بختیار و روز نامه مزدور دیگرش صبح ایران مرتباً در طبل تو خالی بختیار نمی کوبیدند و او را پرچمدار مبارزه ایرانیان برون مرز معرفی می کردند. همین الان هم میتوانند بما بگویند شاپور بختیار در مدت 13 سال کدام مبارزه اصولی را کرده بود که شاپو ر بختیار را پرچمدار مبارزه به ملت آواره برون مرز حقنه می کردند. مگر نمی دانستند شاپور بختیار حتی لیاقت دربانی یک سازمان سیاسی کوچک ر ا هم نداشت تا چه رسد که پرچمدار مبارزه علیه رژیم سفاک خمینی را یدک او کنند.

طرفداران شاپور بختیار خوب است بدانند اگر پول عراق نبود با آن همه سابقه ای که فرمان نخست وزیری شاهنشاه ایران برای شاپوربختیار ایجاد کرده بود، یک مرده به تمام معنا بود. کما اینکه وقتی پول عراق قطع شد خودش اعتراف کرد که مرده سیاسی است.
توجه شود: شاپور بختیار با وعده های دروغ چطور ایرانیان پراکنده در جهان را ببازی گرفت. آن روز ها بمراتب ایرانی ها فعال تر و پر انرژی تر از امروز در صحنه مبارزه بودند. شاپور بختیار با همین مهمل کاری، و وعده های دروغ ایرانیان را دل سرد و خانه نشین کرد. شاپور بختیار مگر نمی دانست حکومت اسلامی چیست و قدرت و نفوذ مذهب در جامعه ایرانی چیست. شاپور بختیار نمی دانست با گذشت زمان آخوند ها چه نیروئی خواهند یافت و وقتی به قدرت برسند دیگر هیچ چیز جلودار آنها نخواهد بود.

شاپور بختیار نمی دانست قدرت حکومت اسلامی چه خشونت و خفقان شرعی و قانونی دارد که بر اساس شریعت به جامعه تحمیل می کنند. شاپور بختیار نمی دانست قدرت منبر و مسجد و آخوند چیست. شاپور بختیار نمی دانست چه نیروی عظیم جهانی در حمایت از آخوند ها است. شاپور بختیار آن روز ها که تلاش می کرد ابلیس خمینی او را در مقام نخست وزیری نگه دارد و آن مداحی - بردگی- نوکری و تعریف و تجلیل را انجام می داد، ، ، می رفت اسلام را با دیده تفکر مطالعه می کرد و متوجه می شد کجای کاریم و کمیتمان چقدر لنگ است.
هموطن این تقصیر ماست که هر نامردی، هر شارلاتانی بما خیانت کرد سکوت کردیم و آنها را کالبد شکافی نکردیم و بجامعه معرفی نکردیم. در نتیجه آنها پیروز و بر خر مرادشان سوار و ما پیاده. هم میهنان گرامی از خانه وکاشانه خود فرار کرده ایم.آخوند های واپسگرا توسط روشنفکران و ژورنالیست های خائن ناموس شخصی و ملی- غرور و ثروت ما را تصاحب کرده اند. باید از خواب غفلت بیدار شویم و بی تفاوتی و تعصب را کنار بگذاریم. دشمنان خود را در هر لباس و مقامی هستند بخصوص اسلام را بشناسیم و با آن ها به هر طریق که می توانیم مبارزه کنیم. راستی ها را بگوئیم هر چند گروهی را خوش نیاید.

سه‌شنبه، دی ۱۹، ۱۳۹۱

جاده صاف کن خمینی که بود؟ بخش نخست




یکی از فلاسفه می گوید آن کس که حقیقت و واقعیت ها را نمی داند طبعاً نادان است. اما آن کس که می داند و نمی گوید تبهکار – مغلطه گر و خائن است. لذا آنچه را که از شاپور بختیار می دانم در اختیار شما قرار می دهم هر چند گروهی را خوش نیاید.
وقتی می خواهیم شخصیت شاپور بختیار را مورد پژوهش و بررسی قرار دهیم، حکم معمول و رسوم ، ایجاب می کند رفتار و کردار و منش او را از زمان های خیلی دور آغاز کرد تا بتوانیم به نتیجه صحیح دسترسی پیدا کنیم. شاپور بختیار در مصاحبه با شیکا گو تریبون گفت طرفداران سلطنت در خارج از کشور کسانی هستند که در فساد و شکنجه دوران شاه شرکت داشتند و سال ها از رژیم شاه سود برده اند. من ( یعنی شاپور بختیار ) طرفداری افراد بد نامی مثل سلطنت طلبان را نمی خواهم. آن ها می توانند مخفیانه بمن کمک کنند لیکن نمی خواهم در صف اول جبهه در کنار من باشند. این اظهار شاپور بختیار بسیار قابل تأمل وتفکر است. شاپور بختیار فحاش بد دهن در هر فرصتی که یافته است سلطنت طلبان را به فحش و رسوائی و تهمت کشیده است حتی طرفداری سلطنت طلبان از خودش را ننگ و عار می داند. ولی جای خوشبختی است که اقلاً پول آن ها را آن هم بشرطی که زیر میزی و محرمانه به او رسانده شود می پذیرد و عار و ننگ نمی داند.

شاپور بختیار طرفدار و پیرو آیت الله شریعتمداری و محمود طالقانی توده ای بیوطن بود جالب است آخوند شریعتمداری او را خوب شناخته بود و شاپور بختیار را خبیث نامیده بود.
شاپور بختیار اعتیاد زیادی به الکل و تریاک داشت بنا بقول یکی از مقامات امنیتی در زمان نخست وزیری هم ابائی از این کار نداشت. مسئله اعتیاد او به تریاک در اسناد سفارت امریکا هم اشاره شده است. بنا بقول اطرافیانش شاپور بختیار در طول روز یا خمار بود و یا نشئه.
وقتی پرونده فعالیت های اجتماعی و سیاسی شاپور بختیار را مورد بررسی قرار دهیم متوجه می شویم او براستی یک مهره و آلتی بود که دولت های خارجی بموقع از او استفاده می کردند. در نشریه رایگان شماره 74 نوشته شده است صدام حسین می خواست تاج بر سر بختیار بگذارد و او را بقدرت برساند تا بوسیله او سر زمین عربی یعنی خوزستان را از ایران جدا سازد.

شاپور بختیار درمصاحبه با رادیو صدای امریکا در سال 1363 خورشیدی اظهار داشت روزی که از ایران خارج شدم 1500 دلار داشتم که تمام مایملک من بود. وقتی جلوی تلویزیون آمدم یک عده ایرانی به من تلفن کردند از من شماره حساب خواستند، حدود یک ماه و اندی دو میلیون دلار به حساب من ریختند. بقول معروف عاقلان دانند.

همین بختیار کذاب دروغگو در مصاحبه با روزنامه صبح ایران در مهر ماه سال 1363 ضمن آه و ناله از بی پولی می گوید برای صرفه جوئی در هزینه،، چاپ نشریه قیام ایران را از فرانسه به آلمان منتقل کردیم. پرسش اینجاست نشریه قیام ایران که شماره اول و دوم آن بفاصله 50 روز آن هم در 30 صفحه کوچک منتشر شده است، تفاوت چاپ آن در فرانسه و آلمان چقدر است ؟ که نهضت مقاومت و بختیار از تأمین آن عاجز بوده اند ؟ آن ایرانیانی که بقول بختیار ظرف یکی دو ماه دو میلیون دلار بحساب او ریخته بودند کجا بودند. در اخبار منتشره در رابطه با قتل شاپور بختیار آمده است او در خانه مجللی زندگی می کرده است. ظاهراً آن خانه آن قدر بزرگ بوده است که پلیس داخل خانه از سر و صدای جریان قتل بختیار و دستیارش مطلع نشده است. سوال دیگری که مطرح است اینجاست. آدمی که با 1500 دلار از ایران فرار کرده است از کدام امداد غیبی خانه ای چنان مجلل را خریداری کرده است ؟ آیا ایرانیانی که بنا به اعلام بختیار ظرف یک ماه دو میلیون دلار به حساب او ریختند برای هزینه مبارزه نجات ایران بوده و یا برای خرید خانه شخصی مجلل بوده است ؟؟ علاقه دارم بحث را قدری بیشتر ادامه دهم. شاپور بختیار که در مصاحبه اش واژه مایملک را بکاربرده است بدین معنا است که او هیچ مال منقول و غیر منقولی به استثنای همان 1500 دلار نداشته است. خود نامردش از یک طرف پولهای ایرانیان و بعداً هم دلار های بی حساب صدام حسین را بالا می کشید و صرف خانه و مشروب و دود و منقل اش میکرد و از سوی دیگر آدم هایش بتأسی از رهبرشان هر چه دستشان رسید چاپیدند. چنانچه بنا به نوشته روزنامه اعدام از جراید وابسته به شاپور بختیار تیمسار هاشمی صد ها هزار دلار از پولهای نهضت مقاومت را برداشت و به امریکا فرار کرد. تیمسار هاشمی همان کسی است که به اتفاق قربانی فر با نام مستعار سوزنی سازمان اطلاعات شاپور بختیار را تحت نام ساب را در سال 1359 در اروپا تشکیل داد. از خاطرات مبارزاتی گذشته ام بگویم این جرثومه قربانی فر که تازه پست سازمان اطلاعات بختیار را عهده دار شده بود اگر کسی سخن و یا مطلبی برعلیه شاپور بختیار می گفت و یا می نوشت او را تهدید می کرد که فلان و فلان می کند. همان تهدید ها سبب شد که در آن زمان در صدد جمع آوری مطالب در مورد شاپور بختیار بر آمده و افشا گری کردم که قسمت کوچکی از آنها را طی چند هفته گذشته ملاحظه کرده اید و چند هفته دیگر هم ادامه خواهد داشت. در مورد بی بند و باری تشکیلات شاپو ربختیار باز طبق نوشته نشریه رایگان شماره 151 نوشت. مهندس خادم یار و هم رزم شاپور بختیار مبلغ کلانی را برای چاپ و خرید کتاب و اوراق مطبوعاتی به حساب شخصی خودش واریز کرد و بعد مثل آب به زمین فرو رفت و ناپدید شد. نمونه دیگر بی بند و باری دستگاه شاپور بختیار مربوط می شود به مسئول شاخه نظامی نهضت مقاومت بنام امیر شهردار که گویا تمامی حقوق و هزینه افسرانی را که از موضع نهضت مقاومت ملی دفاع می کردند را برداشت و فرار را بر قرار ترجیح داد.
یکی دیگر از کار های جلف و پست شاپور بختیار این بود که طی پیامی می گوید او با سرمایه قلیلی فعالیتی را اداره می کند که به هیچ جائی نمی رسد مگر اینکه از امریکا تأمین مالی و راهنمائی عملیاتی دریافت دارد. بختیار اضافه می کند اگر بکمک امریکا دست نیابد احتمالاً به کشور های عرب خلیج فارس روی خواهد آورد. بالاخره دیدیم شاپور بختیار سر از عراق در آورد و زیرحمایت صدام حسین قرار گرفت.

جمعه، دی ۱۵، ۱۳۹۱

ماها نفهمیم




پس از گذشت 34 سال از قادسیه دوم هنوز یک عده در ادامه مقصر جلوه دادن محمدرضاشاه در جریان قادرسیه دوم، بر این طبل میکوبند که اگر محمدرضاشاه رساله خمینی را در سطح گسترده ای منتشر میکرد مردم چهره واقعی خمینی را شناخته و پشت سر او جمع نمی شدند!!!
من نمیدانم این عده که اتفاقن ادعای پروفسوری و دانشمندی و اوستا بودن را هم دارند به دنبال چه چیزی میگردند و هدفشان از گمراه کردن مردم چیست!!! چرا میخواهیم خریت خودمان را گردن محمدرضاشاه بیندازیم؟!

سخن ما دفاع از محمدرضاشاه نیست! ولی آیا با انداختن اشتباهات به گردن محمدرضاشاه مشکلات امروز و فردای ما حل میشود؟! یعنی اگر محمدرضاشاه نبود ایران گلستان میشد؟! یا اصلن ایران قبل از دوران محمدرضاشاه و رضاشاه گلستان بود و مهد دموکراسی و آزادی، که این پدر و پسر آنها را از ما گرفتند؟!


چرا نمیخواهیم قبول کنیم مردم ما درد بزرگی به نام "نفهمیدن" دارند؟!


آیا اگر در زمان محمدرضاشاه، رساله خمینی به صورت گسترده بین مردم پخش میشد مردم واقعن از خمینی روی گردان میشدند یا هتا آنرا توطئه ای از طرف محمدرضاشاه علیه خمینی می دانستند و خمینی بیشتر محبوب میشد؟!

چرا راه دور برویم؛
آیا در زمان همین جریان سبز که میرحسین چوسوی میگفت؛ "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" و یا "حفظ نظام و آرمان های ایمام راحل" ، توانستیم به مردم بفهمانیم "جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر" یعنی همان چیزی که همینک میبینیم و سی و چند سال است گرفتار آن هستیم؟!

وقتی گفتیم ما با چوسوی به دوران طلائی ایمام که به جز کشتار و قتل عام چیز دیگری نبود برنمیگردیم، از طرف همین مردم فحش باران نشدیم؟!

آیه های جنائی و کشتار قرآن را به مسلمانان ایران گوشزد میکنیم چه واکنشی نشان میدهند؟!


چرا نمیخواهیم قبول کنیم ما درد نفهمی و خریت داریم؟!


نفهمی و خریتی که هیچ ربطی هم به مسلمان بودن و نبودن ما ندارد!
بیش از 60 سال از جریان 28 مرداد میگذرد و هنوز یک عده همه ساله عاشورای 28 مرداد برگزار میکنند و چون روضه خوانان نان سفره شان را از بساط این عاشورا درمی آورند!



ما درد نفهمی داریم واین گروه روضه خوان 28 مردادی نمیخواهند بفهمند؛

"براساس قانون مشروطه، شاه این توانائی را داشت تا نخست وزیر را برکنار کند. این دوستان نمیتوانند بفهمند وقتی پادشاهی چنین اجازه ای در حوزه قانونی دارد مگر مغز خر خورده است که دست به کودتا بزند؟! با یک دستور این کار را انجام میدهد."


شاه مصدق را برکنار میکند. مصدق نافرمانی کرده و قانون را میشکند و دست به کودتا میزند و از قدرت کنار نمی رود. در یک ضدکودتا که توسط غرب سازماندهی میشود کودتای مصدق شکسته میشود و قدرت دوباره به دست محمدرضاشاه می افتد.


سخن خیلی ساده است. البته برای آنها که شعور فهمیدن دارند.


نه اینکه محمدرضاشاه خوب بود و مصدق بد بود، یا مصدق خوب بود و شاه بد بود و این خوب کار میکرد و آن یکی بد و ...، صرفن یک مثال ساده بود. وقتی مردمی هتا در درک صورت مسئله عاجز باشند مشخص است که باید به درد نفهمی دچار شوند و برای اینکه بار اشتباهاتشان را کم کنند همه کمبودها و تقصیرها را به گردن این و آن بیاندازند!

پنجشنبه، دی ۱۴، ۱۳۹۱

ممد حسینی شرم کن




آسید مَمّدِ! حسینیِ بچه مسلمانِ بچه سیّد، که به سیّد بودنت هم می نازی!!!؛ با شما هستم، این مَردکی که در کنارش ایستاده ای ، و دست در دستش نهاده ای ،و گفته ای که: از "تو" و "او" فرتور (عکس) بگیرند، آیا همان ناکَسی نیست که از پان تُرک های انیرانی و جدایی خواه(تجزیه طلب) و دیگر ایرانستیزانی چون پان کُرد ها و پان بلوچ ها و پان اَرَب ها (عرب ها) پشتیبانی می کند؟

شرم نمی کنی که در کنار مردکی به نام "دانا تایرون روراباکر" می ایستی و با سرافرازیِ پوشالینِ بُنیان گرفته شده از نادانی و ناهوشیواریَت (بی شعوریَت) ، به خودت می بالی که با او در یک فرتور دیده می شوی؟؟

چه جای سرافرازی دارد که در کنار این انیرانی بِایستی و فرتور(عکس) بیاندازی ی ی ی ی؟؟؟

مگر این مردکِ فرومایه-یِ دشمن با یکپارچگی سرزمینیِ (تمامیت ارضیِ) کشورمان را نمی شناسی؟

این"دانا تایرون روراباکر" ، همان نماینده-یِ مهستان(مجلس) نمایندگان آمریکا است، که در تاریخ ۲۶ ژولای ۲۰۱۲ ترسایی(مسیحی- زایشی - میلادی) نامه‌ای به آن هیلاری خانمِ کلینتون! نوشت، وخواستار آن شد که ایرانزمین سپنتای ما پاره پاره شود(تجزیه شود)، و استان های همیشه ایرانی آذرآبادگانِ باختری و خاوری (آذربایجان غربی و شرقی) از ایران جدا شده و به کشورکِ دروغین و ساختگی(مصنوعیِ) جمهوری پوشالین باکو! بپیوندند.

من(بابک) به راستی نمی دانم که در آن سَرِ پوک شما، ای آسیّد تازی زاده! چه می گذرد که اینگونه خودت را رسوا کرده ای.

بسی مایه-ی شرمندگی برای شما است،که در کنار این مردکِ ایرانستیز ایستاده ای و لبخند ژوکوند هم می زنی!!!

چهارشنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۱

سیاست های پلید عثمانی و حماقت و غفلت ما ایرانیان



تاریخ به روشنی گواهی میدهد که سلطان سلیمان عثمانی در کنار متجاوزان دیگر به این سرزمین، چون اسکندر گجستک، اعراب مسلمان وحشی، چنگیز خونخوار، تیمور پلید و … دستش به خون ایرانیان بسیاری آغشته است. سپاه سلطان سلیمان عثمانی سه بار بین سالهای ۱۵۳۳ تا ۱۵۵۳ میلادی به ایران یورش آورد و ایرانیان بسیاری را در قفقاز، تبریز، اورمیه و بغداد کشتار کرد و در پی این کشتارها، وی خویش را رهبر جهان اسلام و جانشین خلفای عباسی مسلمان خواند و در این راستا دولت کنونی ترکیه با در پیش گرفتن سیاست نوعثمانی‌گرایی بر آن است تا بسان سلطان سیلمان اول، مدعی رهبری جهان اسلام متجاوز باشد و ساخت چنین سریالهایی نیز پیرو همین سیاست دولت کنونی ترکیه است.
شگفتا که کانالهای ماهواره‌ای خود فروخته ی ایرانی با صرف هزینه بسیار برای خرید و دوبله این سریال، میخواهد این سریال را به خورد ایرانیان دهد و از منفوران تاریخ ایران، چهره‌ی دیگر سازد. 


آموزش، آگاهی رسانی و گسترش فرهنگ یک جامعه از مهمترین کارکردهای یک رسانه است، اما شبکه‌هایی از این دست، گویا جز به پول بیشتر درآوردن به هر بهایی، به چیز دیگری نمی‌اندیشند.
یکی گردانندگان این شبکه انیرانی در پاسخ اعتراض ایرانیان بسیاری، به این نکته اشاره کرده‌اند که «مگر چنگیزخان به ایران حمله نکرد و کشورمان را ویران کرد پس چرا سریال سربداران ساخته شد و همه مردم بیننده آن بودند و کسی اعتراض نکرد؟»
همین پاسخ، عمق ناآگاهی و نادانی مدیران این شبکه را بیان میکند؛ چراکه سریال سربداران میخواست ایستادگی ایرانیان برابر یورش مغولان را به نمایش درآورد. هنگامیکه حکومت و دولت ننگین ایران میشود آن مردم و کانالهای تلوزیونی میشود اینکه میبینید.
تاریخ به روشنی نشان میدهد که ایرانیان جز چند مورد انگشت‌شمار همواره پاسبان مرزهای خویش بوده‌اند و هرگز ملت مهاجمی نبوده‌اند؛ بلکه مدام در معرض یورش همسایگان خویش قرار داشته‌اند و جز دفاع کار دیگری نکرده‌اند.
در پایان شایسته یادآوری است در جهانی که زیست میکنیم، هر ملتی بر آن است تا از نداشته‌های خویش، داشته‌هایی بسازد؛ داشته‌هایی که بیشتر به مَثَلِ «کوهی که موش زایید» میماند. شگفتا از ما ایرانیان، با وجود اینکه به گواهی تاریخ، کهن‌ترین ملت جهان به شمار میرویم و همواره نیاکان ما مشعل‌دار فرهنگ و فرهنگ‌مدار بوده‌اند، اینگونه در شناساندن تاریخ و فرهنگ خود به جهانیان کوتاهی کرده‌ایم که دیگران یا تاریخ و فرهنگمان را به نام خویش مصادره کرده‌اند و سکه به نامِ نامی نداشته‌ی خویش زده‌اند یا اینکه از هیچ، همه‌چیز ساخته‌اند. البته شاید اگر نیک بنگریم، می‌بینیم «ز که نالیم که از ماست که برماست»! باشد که بیدار شویم