شاهنشاهان پهلوی

شاهنشاهان پهلوی

سه‌شنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۱

اسکار سیاسی!




خمینی میگفت هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید.
دمکراتچی ها میگویند: هرچه کرم داریم برای ایرانی ها بریزیم.
جیمی کارتر دمکراتچی پول میفرستد و یک مشت لات را اجیر میکند تا آرامش ایران را به نام(((حقوق بشر))) برهم بزنند.
لاتها از دیوار سفارت آمریکا در تهران بالا میروند و عده ای دیپلمات را برای مقاصد اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی روسها گروگان میگیرند و اسنادشانرا به روسها میرسانند.
خمینی برای نشاندادن طرفداری از حقوق سیاهپوستان، کارکنان ((سیاهپوست و زن)) را آزاد میکند و فقط سفید ها را نگه میدارد. 



در لبنان و عربستان و افغانستان و عراق و همه جای دنیا آمریکایی ها را قتل عام میکنند اما غرور ملی آمریکاییان لکه دار نمیشود. 



در ویتنام ، دمکراتچی ها 50000 سرباز آمریکایی را به کشتن میدهند، غرور ملی آمریکاییان لکه دار نمیشود.
هوگوچاوز در نیویورک و در سازمان ملل هنگامی که شروع به سخنرانی میکند، بوو میکشد و صلیب بر روی سینه اش نقش میکند و به رئیس جمهوری آمریکا (جرج بوش)،لقب شیطانرا میدهد که پیش از او سخنرانی کرده بود و میگوید خدا مارا از شیطان درامان بدارد که در اینجا پر شده از بووی گوگرد.( درمسیحیت بووی گوگرد، بووی شیطان است).



اما ناگهان پس از سی و پنج سال آمریکاییان متوجه میشوند که آن ساخته و پرداخته شدگان کاخ سفید دمکراتچی ها، غرور ملیشان را لکه دار کرده بودند و فیلمی میسازند و برای توجیه گندکاریشان هم در بخش نخست فیلم، تا میتواننددر باره شاه و خانواده پهلوی پرت و پلا میگویند و جایزه اش را هم توسط زن سیاهپوستی که تا قبل از انتخاب شدن شوهرش به ریاست جمهوری دمکراتچی ها، در همه مصاحبه هایش گفته بود (من از آمریکا نفرت داشتم)، به سازندگان ((گِی)) های هالیوود تبریک و تهنیت میگویند.



هنوز من یکی نفهمیده ام که ما ایرانی ها ، چه هیزم تری به این دمکراتچی ها فروخته ایم؟!

شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۱

راه خوزستان از بصره میگذشت!؟




انگليس همواره بعد از استقرار در هند و تاسيس شرکت هند-شرقی ميخواست به مناطق جنوب ايران دست اندازی بکند و ميخواست که راه خوزستان از بصره باشد. 

برای اولين باردرياسالار پرتغالي (آلفونس دا آلبوكركی (مشهور به آلبوکرک در زمانی كه ايران فاقد قدرت دريايي بود (زمان شاه اسماعيل صفوي) با كشتي توپدار و نيروی تفنگدار وارد تنگه هرمز شد و بعدا جزاير استراتژيك آن ناحيه را تصرف كرد

تنگه هرمز با دهانه ای به فراخی 970 کيلومتر دروازه خليج پارس محسوب می شود.



آلبوكرك نخسين نظامي غربی بود كه از راه دريا به خليج پارس تجاوز مسلحانه كرده است. وی در عين حال نخستين دريا نورد غرب است كه به اهميت استراتژيك خليج پارس به عنوان بازوی اقيانوس هند پی برد. آلبوكرك كه از ده سال پيش از آن به تصرف سرزمين هاي شرق دست زده بود به خوبی مي دانست كه پرتغال يك ميليون وپانصد هزار نفری نمي تواند در همه مناطق متصرفه مهاجرنشين تاسيس كند؛ بنابراين كوشش داشت كه با بكارگيری افراد محلی اقتدار پرتغال را براين مناطق برقرار سازد

آلبوكرك آغازگر تجاوزی شد كه هنوز ادامه دارد و قدرت های غرب بدون اين كه حقی داشته باشند در آبهای كشور های دور دست مداخله مي كنند و نام اين مداخله را كه بارها به برخورد نظامی انجاميده است حفظ منافع حياتی خود نام می گذارند.



بعدا شاه عباس با كمك انگليسی ها ــ رقيب پرتغال ــ ناحيه تصاحب شده توسط پرتغال را پس گرفت، ولی همين اتحاد او با انگليسی ها باعث گسترش نفوذ و بعدا سلطه آنان بر منطقه خليج پارس شد كه آثار آن هنوز زدوده نشده است.

انگليسی ها تانيمه دهه 1930 تلاش بسيار كردند كه ايران دارای نيروی دريايی موثر نشود ورضا شاه کسی بود که اين کار را 180 درجه به نفع ايران و به ضرر انگليس ها برگرداند.

خوزستان و شيخ خزئل

برای آشنائی با خوزستان بايستی شيخ خزئل را شناخت و برای شناخت شيخ خزئل بايستی با افراد عرب خوزستان آشنا شويم. همه خوزستانی ها ايرانی هستند و به ايران علاقمند ميباشند، خوش اخلاق و خوش برخورد ميباشند. گروه خوزستانی ها در زمان جنگ هشت ساله صدام جابر حاضر نشدند به سمت و سوی اعراب رفته و بر ضد ايران اقدام نمايند. بعضی ندانسته مدعی هستند که رضا شاه ندانسته عربستان را به خوزستان تبديل کرده است. رضا شاه به خوزستان توجه مخصوص داشت و از زمان سر کار آمدنش بنا داشت راه آهنی به جنوب و شمال ايران بکشد. اين درست در خلاف جهت آرزو های انگليس بود، زيرا انگليس بسيار دوست داشت تا بين شرق و غرب ايران راه آهن بجود آيد تا با پول ايران راه ارتباطی عراق (بصره) و هندوستان هموار گردد.

تا اواسط قرن نهم هجری قمری اواسط قرن 15 ميلادی در خوزستان از قبايل عرب نشانی نبود. اولين قبيله عرب از اعراب بين النهرين که از قبيله مشعشعيان بودند و با سيد محمد رئيس اين قبيله که ادعای مهدويت ميکرد وارد خوزستان شدند. سيد محمد در همان زمانی که مقدمات تاسيس سلسله صفوی در حال شکل گيری بود ادعای امامت زمانی ميکند و مدعی ميشود که او روح امام زمان است و علی دراو حلول کرده است همانطور که شيخ احصائی از فرقه بابيه مدعی بود. سيد محمد از اهالی "واسط "بود اين شهر بين کوفه و بصره قرار داشته و چون نيمه راه بود "واسط" خوانده شده. مشعشعيان ميگفتند با ورد هائی که ميخواندند و يا رئيس آنها ميخوانده کمک ميکرده آنها در آتش راه بروند. بهر حال اگر شعبده بازی هم بود در بين مردم شايع شده بود. سيد محمد فرارکرده و به خوزستان ميايد و در خوزستان مردان را می کشد و زنان را اسير ميکند.


پسرش مولا علی مدعی ميشود که خدا است و ميگويد که خداونددر من حلول کرده و علی در وجود من است و لذا قبر علی را هم خراب ميکند که با بودن من علی نميتواند مرده باشد. او حاکم هويزه ميشود تا اينکه شاه اسماعيل صفوی ميايد و پيشکش مياورد و از اين راه اداره هويزه را بدست می گيرد. در آن زمان ايالت ديگری در خوزستان بوده که آنجا را عربستان می گفتند چون اعراب در آن ساکن شده بودند و مرکز آن دزفول بود. همين شيخ محمد مشعشعيان يکی از عوامل سقوط سلطنت صفويان می شود. بعد ها نادر شاه افشار خوزستان را يکپارچه ميکند و با درايت تمام حاکم هويزه را مسلح نگاه ميدارد تا مانع جدائی اين قسمت از خاک شود. در زمان نادر هم اين قسمت عربستان نام داشته و در مکاتبات ديوانی از آن بنام عربستان اسم برده ميشود تا مانع شورش افراد مشعشعيان شده باشد.

بعد از نادر گروهی از افرادی که آل کثير خوانده ميشدند و مدعی بودند از آل برمکی (ايرانی) هستند در کنار شوشتر پيدا ميشوند که قبيله ای بنام خواجه و يا خفاجه (به معنی دزد و راهزن) در جنوب خوزستان بوجود مياورند.

هنگاميکه کريم خان زند بر روی اروندرود (شط العرب) بندی ميساخت و بندر محمره را بوجود می آورد، شخصی از قبيله از بنام بنی کعب بنام صابر خان پيدا ميشود که قدرت را در اين منطقه آبی بدست می گيرد. و هرگاه ناوگان انگليس از آنجا عبور ميکرده به علامت احترام با شليک توپ از آنها استقبال مينمود. اين عمل تا آخر عمر شيخ خزئل ادامه پيدا ميکند. بعد از صابر خان پسرش مَزعـَل جانشين او ميشود و با انگليس ها سازش ميکند و همچنان به ادای احترام ادامه ميدهد در ضمن برای اينکه با مشکلی مواجه نشود خود را هواخواه دولت مرکزی نشان ميدهد. خزئل توطئه ميکند که مزعل را بکشد؛ ولی موفق نميشود. خزئل همواره نگران بوده که مبادا مزعل او را بهلاکت برساند؛ لذا در ديداری با احمد کسری نويسنده کتاب معروف 500 سال تاريخ خوزستان گفته بود که هرشب با هراس ميخوابم زيرا نگران هستم که فردا صبح بيدار نشوم. بعد ها خزئل توطئه ميکند و برادرش را در تاريخ 1314 هجری قمری برابر با 12 ژانويه 1896 ميکشد.

مزعل 14 فرزند داشته که 11 تن آنان توسط خزئل کشته ميشوند و دو تن از آنان را با ميله سمبه تفنگ کور ميکند. اين مطلب در تمام کتاب هائی که در مورد شيخ خزئل نوشته شده آمده است؛ از جمله افزايش نيروی روس و انگليس در عصر قاجار"، پس از کشته شدن مزعل، خزئل رئيس قبيله مَحَيسَن که جدا شده از کعبيه بوده ميشود.

يکی از دلايل وابستگی خزئل به انگليس علاوه بر گرفتن امتياز حفظ جان خودش بوده است زيرا تصور ميکرد با تکيه به يک نيروی خارجی ميتواند خود را در مقابل حکومت مرکزی حفظ نمايد. وی در ماه می 1902با سر پرسی کات وزير مختار انگليس که عاقد قرار داد 1912 هم ميباشد قرار ميبندد تا جزيره آبادان را از خزئل اجاره کند و 650 ليره در سال به او بدهد. ده سال اجاره را جلو دريافت ميکند. با اين ترتيب شيخ خزئل اجير دولت انگليس ميشود. وقتی ابن سعود مدال ميداد سر پرسی کات، شيخ کويت و ابن سعود بطور مستقل وبدون خبر دولت مرکزی به منزل شيخ خزئل دعوت شده بودند.



در کتاب "انگليسی ها بين ايرانيان" نوشته سر دنيس رايت ميخوانيم: مهم ترين خوانين عرب، عربی بود بنام شيخ خزئل که قبايل عرب سرکردگی او را قبول داشتند.... انگليسی های بجای اينکه با دولت مرکزی وارد مذاکره شوند با شيخ خزئل وارد مذاکره ميشدند...

شيخ خزئل علاوه بر لقب سر سه نشان مخصوص داشت؛ KCIE , KCSI, GCSIE که هرکدام نشان از اين داشت که انگليس حامی کامل او است وی قول داده بود برای تعيين جانشين خودش قبلا با انگليسی ها مذاکره کند.

درزمانی که دولت مرکزی ايران قادر به کنترل قسمت های جنوبی و شمالی کشور نبود، يعنی اختياری نداشت؛ شمال ايران در کنترل روس ها و جنوب ايران بخصوص خوزستان در اختيار انگليس ها بود در آن زمان احمد شاه برای حفاظت جان خودش از قزاق ها استفاده ميکرد. در اين شرائط انگليس ترجيح ميداد تا قرار داد 1919 که به قرار داد آرميتاژ سميت مرسوم بود معوق بماند تا برنامه ديگری برای اجرای آن براه بياندازد. در اين زمان مشير الدوله بر سر کار بود و مصدق هم بر اين نکته اشاره ميکند که هرگاه ميخواستند کاری بر عليه مردم بکنند مشير الدوله را بر سر کار می آوردند.

رضا شاه کسی بود که طرح انگليس ها برای دستيابی به خوزستان را 180 درجه به نفع ايران و به ضرر انگليس ها برگرداند. بسياری اين را قبول نکرده و آنرا ادعائی بيش نمی دانند. در حاليکه به استناد اسنادی که در دست است خوزستان فقط در تابستان و آنهم از راه های بسيار دشوار از طريق ايل بختياری و با قاطر يا اسب قابل دسترسی بود. مصدق در کتابی که بنام تقريرات مصدق در زندان معروف است و ايرج افشار آنرا جمع آوری کرده و جليل بزرگمهر اين يادداشت ها را چند بار به نظر مصدق رسانده و تائيد مصدق را گرفته شرح ميدهد. وقتی در اروپا بودم (مصدق) از طرف مشير الدوله پيشنهاد شد به سمت وزير عدليه منصوب شوم. از اينرو از سوئيس برای تهيه تثکره (پاسپورت) و ساير لوازم به پاريس رفتم، سپس از پاريس از راه بندر مارسی راهی بمبئی شدم که فصل گرما بود. دراقيانوس هند بواسطه برسات (فصل بارندگی) بسيار سخت گذشت. يکی از شبها کشتی برای شام توقف نمود بعد از شام سر پرسی کاس که وزير مختار سابق انگليس در ايران که اکنون کميسردر عراق شده بود نزد من آمد و سئوال کرد شما وزير عدليه ايران هستيد (هنوز به ايران نرسيده و شغل را قبول نکرده انگليس او را ميشناسد!!!)؛ چون ماموريت خود را گفت از او سئوال کردم آيا ازراه بصره به بغداد ميتوانم به تهران بروم؟ گفت من فردا در عدن پياده ميشوم و تحقيق کرده به شما جواب ميدهم. بعد از شام روز بعد جواب ميدهد که راه آهن بصره به بغداد را اعراب خراب کرده اند و بنا بر اين بهتر است از بندر خودمان استفاده کنيد. پرسيدم بندر خودتان کجا است گفت بندر بوشهر، گفتم ما اين بندر را جزو خاک ايران ميدانيم. خنديد و هيچ نگفت. (در آن زمان بندر بوشهر در تسلط کامل انگليس بود و توسط نظاميان هندی حفاظت ميشد).



چون مسافرت از بندر بصره عملی نبود دو راه در نظرم بود؛ يکی بندر محمره (خرمشهر کنونی) که مرحوم نظام السلطنه در پاريس بمن تذکر داده بود که اگر از اين راه بروم شيخ خزئل (سردار اقدس = لقبی که احمد شاه با او داده بود) مرد ميهمان دوستی است و ممکن است هديه مهمی هم به شما بدهد. راه محمره راهی بود که فقط با اسب امکان پذيربود و با همراه بودن فرزندان مشکل بود. پس بوشهر به شيراز را که با اتومبيل میشد مسافرت کرد انتخاب کردم و با اتومبيلی که در هند خريده بودم وبا شوفر هندی ازاين راه عازم شديم.

اين توضيح نشان ميدهد که خوزستان نه تنها در اختيار انگليس بود بلکه راه عبور از آن حتی در تابستان طاقت فرسا بود. رضا شاه با تاسيس راه آهن سرتاسری اين مسئله را در حاليکه مورد مخالفت انگليس بود و مصدق نيز از نظر انگليس و بنفع انگليس حمايت ميکرد از بين برد و چهار استان ايران را بهم وصل نمود که پيش از آن در اختيار دولت مرکزی ايران نبود.

باتوجه به تاريخ واقعی که بصورت بسيار فشرده در بالا به آن اشاره شد انگليس در صدد بدست آوردن منابع نفتی چشم طمع به گوشه گوشه ايران دارد.

برای جلوگيری از هر نوع جدائی طلبی بايستی از هر نوع تحريک خيال مردم منطقه پرهيز نمود و با مردم آن منطقه با درايت و مهربانی رفتار کرد .

کسانی که امور مربوط به خوزستان را آشنا نيستند و تصور می کنند خوزستانی ها عرب هستند و با نوشته های خود هيزم بيار معرکه می شوند (دانسته و يا ندانسته) بهتر است سکوت کنند زيرا هر نوع سفسطه بافی و پرند گوئی موجب جدائی سر و تن ايران خواهد 

جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۱

حق رای به بانوان؛ ارمغان اعلاحضرت




از بیانات محمدرضا شاه پهلوی در اجتماع بانوان ایرانی به مناسبت صدور فرمان اعطای حق رأی به بانوان - تهران، ۸ اسفند ۱۳۴۱

همه اطلاع دارید که در زمان پدر من زن‌های ایران از توی پرده‌ای که باصطلاح حجاب نامیده می‌شد ولی به عقیده من پرده غفلت و نیستی بود خارج شدند و در زندگی محدود اجتماعی یعنی بخصوص در قسمت فرهنگ و بهداشت و بعضی مشاغل دیگر وارد شدند. از آن موقع تا بحال دیدیم که چطور با عقیده و ایمان راسخ وظایف خود را انجام دادند و حتی دیدیم که در هر کاری که به آن‌ها رجوع شده بود با کمال وظیفه شناسی و قناعت کار خود را به وجه خوبی صورت دادند و در حدودی که برای آن‌ها امکان داشت به جامعه ایرانی خدمت کردند. ولی غیر از این قبیل کارها در اجتماع ایران و در تعیین سرنوشت خود و مملکت شان متأسفانه بر خلاف دیگر زن‌های دنیای متمدن و مترقی ارزشی نداشتند، و حتی در زمره افراد محجور و یا دیوانگان و غیره از حق طبیعی و اولیه اظهار نظر در امور معاش و زندگی خانه خود که مملکت ایران است محروم بودند.



خوشبختانه امروز این قدم دیگر نیز برداشته شد و آخرین ننگ اجتماعی ما که محرومیت نیمی از جمعیت ملکت را در بر داشت از بین رفت. ما آخرین زنجیر را پاره کردیم و تمام افراد این مملکت از این پس در امور اجتماعی خودش شرکت خواهند کرد و دست به دست هم و دوش به دوش هم برای اعتلاء و سربلندی و ترقی آسایش و خوشبختی این جامعه و این مملکت خواهند کوشید. مطمئن هستم که شما نسوان این مملکت به قدری به این موضوع اهمیت می‌گذارید و به قدری به این وظیفه بزرگی که از امروز بر دوش شما نهاده شده‌است وارد و واقف هستید که وظایف ملی و وظایف اجتماعی خود را بهتر از هر کسی درک نموده و انجام خواهید داد، در زندگی خود دنبال کارهای بی قاعده بعضی از نسوان در بعضی از نقاط جهان نخواهید رفت و در سادگی، در متانت، در تعمق، در تعقل، در کار، در فرهنگ، در خدمات اجتماعی و بالاتر از همه در تربیت اطفال یا برادران و خواهران خود چنان خواهید کوشید که نتیجه این جنبش عظیم حتی برای خودش بین ترین افراد نیز غیر منتظره باشد. شما نشان خواهید داد که زن ایرانی که همیشه در تاریخ ایران ولو مقید بود، ولو در قید و بند بود، ولی احساسات او، قلب و روح او همواره از عالی ترین احساسات آکنده بود. شما ثابت خواهید کرد که زن ایرانی شایستگی هر نوع آزادی و هر نوع امکانات پیشرفت اجتماعی و علمی را دارد، و این افتخار را برای زنان ایران ابدی خواهید نمود. 

پنجشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۹۱

چرا فیلم آرگو را نباید پذیرفت؟





فیلم آرگو تلاشی برای پاک کردن ردپای آمریکا در روی کار آوردن خمینی
نقد فیلم آرگو
از :مسلم منصوری

ماجرای اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری در ایران برای فیلم " آرگو" دست مایه یی شده است تا نمایش " ضد استکباری"! رژیم را واقعی جلوه داده و ردپای آمریکا در روی کار آوردن خمینی راپاک کند. این فیلم درباره انقلاب ۵۷همان حرف های رژیم را تکرار می کند تا همه قبول کنند که خمینی و دارو دسته اش تبلورعینی و طبیعی انقلاب ۵۷هستند. در حالیکه آمریکا و دولت‌های غربی راه را برای خمینی باز کردند، خمینی با کمک آنها به سرعت انقلاب را به نفع حاکمیت خود و به نفع حفظ دستگاه چپاول و سرکوب جمع کرد و انقلاب ۵۷را سر برید.



فیلم از ستم شاه می گوید و اینکه ناهار شاه هر روز از پاریس فرستاده می شده… بعد عکس هایی از مردم محروم آن زمان را نشان می دهد و عکس های مردم محروم وصل می شود به خمینی، بدی ها و ستم شاه در این فیلم خرج مشروعیت دادن به خمینی می شود. فیلم هرجا از مردم ایران صحبت می کند روی مذهبی بودن مردم تاکید می کند تا انقلاب ۵۷را مثل خود رژیم فقط مذهبی جلوه دهد، گویی انقلاب ۵۷هیچ آرمان و خواسته ای نداشته و صرفا برای بیرون کردن شاه و آوردن خمینی به عنوان رهبر مذهبی شکل گرفته. دراین فیلم اشغال سفارت آمریکا وگروگانگیری نه توسط رژیم و بازیهای سیاسی پشت پرده ، بلکه توسط مردم عادی بطوری خودجوش انجام می گیرد. خشونت و سرکوب رژیم نه شامل مردم و نیروهای انقلابی که در دفاع از خواسته ها و دست آوردهای انقلاب در مقابل خمینی ایستاده اند بلکه فقط شامل کسانی می شود که طرفدار و عوامل آمریکا در ایران هستند.

Argo Movie Ben Affleck

فیلم سرکوب رژیم را از زاویه "ضدآمریکایی"! بودن رژیم نشان می دهد، در حالیکه همان زمان رژیم بخشهای از ساواکی ها و ژنرالهای شاه و عوامل دولت‌های غربی را برای سرکوب مردم و نیروهای انقلابی به کار گرفته بود.در نهایت فیلم با اشاره به کودتای ۲۸مرداد و انتقاد از آمریکا به خاطر طراحی کودتا، این خشونت و به اصطلاح ضد آمریکایی بودن رژیم را، به نفع رژیم توجیه کرده و به آن مشروعیت می دهد.



فیلم آرگو از انقلاب ۵۷و تعزیه ضد آمریکایی بودن خمینی تصویری را ارائه می کند که رژیم و مزدورانش بیشتر از ۳۰سال است تلاش می کنند چنین تصویری را به همه ارایه دهند. اگر قرار بود سازمان تبلیغات اسلامی درباره انقلاب ۵۷و اشغال سفارت آمریکا و برای جا انداختن توهم ضد آمریکایی بودن این رژیم فیلم بسازد، فیلمی بهتر از این نمی توانست بسازد. منتها چند شعار ضد امریکأیی و چند درس اخلاق و نصیحت آخوندی هم به آن اضافه می کرد و بازیگران زن فیلم هم همراه با بزک و آرایش هالیوودی حجاب اسلامی را رعایت می کردند.



همانطور که سازمان تبلیغات اسلامی رژیم فیلمی ساخته با عنوان "دموکراسی تو روز روشن" در آن فیلم عزرائیل و همکارانش با اتومبیل های آمریکایی کشته های رژیم را از جبهه های جنگ به بهشت می برند، در بهشت انکر و منکر مراحل حسابرسی به اعمال افراد را با تکنولوژی پیشرفته استکبار انجام می دهند، در بهشت هم معرکه وکیل و وکیل بازی به سبک آمریکا رایج است. بهشت آخوندها هم بر اساس طرح دیکته شده استکبار جهانی تصویر شده و کالا و فرهنگ مورد نظر "استکبار"! در آن تبلیغ می شود.
این جایزه ها و هیاهوی تبلیغاتی پیرامون فیلم آرگو، نه برای خود فیلم که برای تقویت و جا انداختن نمایش ضد آمریکایی بودن رژیم در بین مردم است .اگر انجمن منتقدان سینمای آمریکا که به این فیلم جایزه می دهند، هیچ اطلاعی از انقلاب مردم ایران نداشته با شند، مسلماً سینما را خوب می شناسند ومی دانند که این فیلم حتی از لحاظ داستان پردازی و ساخت نسبت به معیارهای خود هالیوود فیلم متوسطی است، ولی آنها هم مجبورند ساز خود را با خط اصلی این ارکستر کوک کنند، و گرنه از هالیوود اخراج شده و موقعیت شان را از دست می دهند پس باید خودشان را با این ارکستر دروغ و فریب هماهنگ کنند.
آمریکا از همان ابتدا با روی کار آوردن خمینی در شکل گیری این رژیم کمک کرد و تا به امروز -البته در نقش دشمنی با رژیم- با تمام قوا از این رژیم محافظت کرده است. حالا هم، چند سالی است در کنار دیگر دستگاههای تبلیغاتی، هالیوود و اسکار را هم به خدمت گرفته تا از از فرو ریختن توهم توده ها نسبت به این نمایش ضد استکباری رژیم جلو گیری کند.






بیش از سه دهه است که رژیم حاکم بر ایران با براه انداختن نمایش دشمنی با "استکبار جهانی" خواسته های اصلی همین استکبار را هزار برابر دوران شاه در ایران دنبال کرده و در قالب دشمنی با استکبار تمامی تولیدات داخلی را به نفع واردات کالاهای بنجل کمپانی های فرا ملیتی نابود کرده و با سرعت دارد بنیانهای اقتصادی، اجتمأعی و فرهنگی جامعه ایران را نعل به نعل
مطابق با برنامه جهانی سازی استکبار طراحی می کند. از سیستم آموزشی و تربیتی گرفته تا سینما، موسیقی و برنامه های تلویزیونی را در تبلیغ مصرفگرایی و ترویج فرهنگ امپریالیسم در ایران بکار گرفته و با شتاب به نفع نظم نوین برده داری در حرکت است.
جنایتکاران حاکم برایران و دولت‌های غربی این هراس را دارند که طشت رسوایی این تعزیه ضد استکباری از پشت بام بیافتد…

سه‌شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۱

وارث آخرین پادشاهی ایران




جهت توجه مدیران و کارکنان رسانه های ایرانی چون بی بی سی فارسی و صدای امریکا و حتی ان دسته از به اصطلاح فعالان سیاسی که پس از این همه سال هنوز نتوانسته اند جایگاه و منزلت ایشان رو به عنوان تنها وارث نهاد پادشاهی، غنای کارنامه مبارزاتی ایشان در راستای فعالیت های حقوق بشری و همچنین مقام ایشان به عنوان هم رهبر اپوزیسیون ایرانیان در تبعید و هم یک فعال حقوق بشر پر تلاش را به رسمیت بشمارند و حتی در خطابکردن ایشان با پیشوند شاهزاده، به جای زبان مغزشان ناگهانی دچار لکنت میشود !

به سه نکته اشاره شده در سمت راست این تصویر از گفتگوی شاهزاده رضا پهلوی با شبکه سی سی تی وی دقت کنید.

- شاهزاده رضا پهلوی

- وارث آخرین پادشاهی ایران

-رهبر اپوزیسون ایرانیان در تبعید

- فعال حقوق بشر و دموکراسی

این تصویر رو بایستی برای مدیران خبر گذاری های ایرانی خارج از ایران فرستاد تا درس بگیرند!

دوشنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۹۱

تمدن باشکوه اسلامی!



مسلمانان معتقدند که پس از حمله اعراب به سرزمینهای ایران ، عراق ، ترکیه و شمال آفریقا و... دین اسلام باعث شده است که این سرزمین ها شکوفا شوند و دانشمندان و بزرگان به نامی را به جهان عرضه کنند!!!
-------------------------------------------------------------------------
در پاسخ به این ادعای کاذب و دروغین باید گفت اگر دین اسلام تمدن ساز بود پس چرا ذره ای از این تمدن خیالی را در شبه جزیره عربستان ندیدیم ؟
در طول تاریخ اعراب همواره سعی کرده اند دانشمندان ایرانی نظیر ابوعلی سینا ، زکریای رازی ، خواجه نصیر الدین طوسی و... غیره را عرب و یا دست پروده تمدن اسلامی جلوه دهند.
این چه تمدنی است که دانشمندانش همگی ایرانی اند ؟
ایرانیان همواره در طول تاریخ چه پیش از حمله اعراب و چه پس از آن داری فرهنگ و تمدن و سرآمد کشورهای منطقه بوده اند.و چه در بهترین روزها و چه در سخت ترین شرایط همواره درخشیده اند.

شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۱

دورنمای آینده ایران از دیدگاه شاه



طبق برنامه‌ها و پیش بینی‌های جامعه ایرانی در آخرین دهه قرن بیستم یا سال ۲۵۵۰ شاهنشاهی یا ۱۳۷۰ خورشیدی پا به دوران تمدن بزرگ خواهد گذاشت با این حساب یک ایرانی، زاده پیش از اسفند ۲۴۷۹ شاهنشاهی یا اسفند ۱۲۹۹ که در یکی از بدبخترین کشورهای دنیا چشم به جهان گشوده در کمتر از نیم قرن در یکی از سعادتمندترین کشورهای جهان زندگی می‌کند و از دنیا خواهد رفت.

امیر عباس هویدا نخست‌وزیر ایران در مصاحبه‌ای با روزنامه لوموند فرانسه می‌گوید: در سال ۱۹۸۵ میلادی یا ۱۳۶۴ خورشیدی درآمد سرانه ایران بیش از ۴۵۰۰ دلار خواهد بود. ایران سالیانه ۲۰ میلیون تن فولاد تولید خواهد کرد. یک میلیون تن آلومینیوم، یک میلیون خودرو (پیکان، آریا، شاهین، شورولت ایران، کادیلاک ایران، هیلمن و کامیونها و اتوبوسها) تولید و صادر می‌کند و یک میلیون تن کاغذ تولید و صنایع شیمی و پترو شیمی سود سالانه‌ای برابر با هفت میلیارد دلار خواهد داشت.

محمد رضا پهلوی شاهنشاه ایران زمین به ملت خویش تمدن بزرگ را که بر پایه منشور انقلاب شاه و مردم قرار دارد قول می‌دهد که تا سال۱۹۹۰ میلادی برابر با ۱۳۷۰ خورشیدی، ملت ایران استانداردهای رفاه اجتماعی وسطح زندگی و سطح پیشرفتی همانند اروپا در سال ۱۹۷۸ (میلادی) را خواهد داشت و ملت ایران تا سال۲۰۰۰ برابر با ۱۳۸۰ خورشیدی در پیشرفت‌های صنعتی و رفاه اجتماعی برابر با کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا خواهد بود. برنامه‌ای با فرنام دور نمای اقتصادی و اجتماعی ایران، ۲۵۳۱ - ۲۵۵۱ طراحی و پایه‌ریزی شد تا هدف‌های تمدن بزرگ را به انجام برساند.

در کنار برنامه دورنمای اقتصادی و اجتماعی سازمان برنامه و بودجه کشور یک طرح نوسازی و بازسازی ایران تهیه شد. در این طرح ایران به سه محور تقسیم شد. محور مرکزی که شیراز، اصفهان، تهران، تبریز را در برداشت. محور خاوری که چاه‌بهار را از راه زاهدان، مشهد تا سرخس در بر می‌گرفت و محور باختری که خرمشهر به سوی مهران، ایلام، کرمانشاه و سنندج به سوی رضاییه را زیر پوشش خود داشت. بودجه‌های عظیمی برای توسعه تمامی شهرهایی که در راه هر یک از این سه محور قرارداشتند اختصاص داده شد. این طرح برای جلوگیری از مهاجرت بی‌رویه به تهران و اصفهان پایه ریزی شد و بدین روی کوشش شد که همه مردم ایران از سرویس‌های آموزشی، بهداشتی، رفاهی، فرهنگی و ورزشی و غیره همانند سرویس‌های پایتخت و دیگر شهرهای بزرگ ایران برخوردار شوند.

منظور از تمدن بزرگ

تمدن بزرگ یعنی تمدنی که در آن بهترین عناصر دانش و بینش بشری در راه تامین والاترین سطح زندگی مادی و معنوی برای همه افراد جامعه بکار گرفته شده باشد. تمدنی که در آن دستاوردهای شگفت‌آور دانش و صنعت و تکنولوژی با ارزش‌های عالی معنوی و با موازین پپشرفته عدالت اجتماعی درآمیخته باشد. تمدنی که بر پایه سازندگی و انسانیتی بنیان نهاده شده باشد و در آن هر فرد آدمی در عین برخورداری از رفاه کامل مادی، از حداکثر تامین اجتماعی و از غنای سرشار روحی و اخلاقی بهره‌مند باشد. روشن است هر ملت و جامعه‌ای در جهان حق دارد در راه رسیدن به چنین هدفی بکوشد و ما صمیمانه آرزو می‌کنیم که چنین تلاشی در هر جا که صورت گیرد، با پیروزی کامل همراه باشد. زیرا این تلاشی است که در راه ایفای شریف‌ترین رسالت جامعه بشری انجام می‌گیرد. ولی تا آن جا که به ما مربوط است، ما بیش از هر چیز تضمین سعادت و رفاه جامعه ایرانی را در مد نظر داریم. البته اگر تمدن بزرگ ما کشش و جذابیتی داشته باشد، به احتمال قوی این تمدن از مرزهای ما خواهد گذشت و در آن صورت این در اختیار دیگران خواهد بود که درباره آن داوری کنند.

در راه رسیدن به این تمدن بزرگ ۰ ما باید بر اساس جهان بینی همیشگی ایرانی، بهترین اجزای مدنیت و فرهنگ ملی خویش را با بهترین اجزای تمدن و فرهنگ جهانی درآمی‌زیم و در این راه از هر گونه تعصب و کوتاه بینی دوری گزینیم. هیچ ملتی در هیچ مرحله از پیشرفت، نمی‌تواند خود را از دستاوردهای مادی و معنوی دیگران بی نیاز شمارد. زیرا تمدن بشری اساسا بر داد و ستد مداوم اندیشه‌ها و دستاوردها پی‌ریزی شده‌است. اگر در گذشته ملت‌هایی خواسته‌اند به دور خود دیواری بکشند این آزمایش همواره باشکست رو به رو شده‌است.